چند روز پیش ها رفته بودم از بازار یه مقدار میوه بخرم٬ من بودم با یکی دو تا از بچه ها وقتی وارد یه مغازه شدم نمیدونی چی دیدم و چی فکر کردم
استادمون رو دیدم که داره واسه یه خانومه میوه میذاره داخل پاکت!!!
به خودم گفتم وا یعنی دکترxاینقدر اوضاع مال اش خرابه که شبها میاید میوه فروشی اونم این جا ته بازار!!! میخواستم برگردم که بچه ها بلند گفتن کجا مهرنوش مگه میوه نمیخواستی؟؟ من هم در عمل انجام شده قرار گرفتم و برگشتم، به استاد سلام کردم هنوز توی شوک همون قضیه بودم که میوه فروشه سرشو از زیر میز بالا آورد و گفت ببخشید خانوما چیزی میخواید؟
اون جا بود که فهمیدم آقای دکتر چون خیلی رو انتخاب میوه ها حساس هستن خودشون رفتن و دارن به دستور خانمشون میوه ها رو جدا کرده و داخل پاکت میذارن،اون جا بود که خیالم راحت شد و شروع کردم با استاد به بگو و بخند