کوچه دلتنگ... دلتنگ لحظه های سبزی که هر شب با هم در خلوت دل قدم میزدیم و از همه کس و از همه جا میگفتیم٬ و گاه گاه هم سری به دوره گرد شب میزدیم تا از گرمای وجودشان و از گرمای محفلشان حظور سبزمان را گرم کنیم٬ اگر چه سرما در آن لحظات کوتاه با تو بودن برای من تعریف نشده بود٬ کوچه دل تنگ دیدنت..... دلتنگ شادیت...... دلتنگ بودنت.......
نمیخواهم تنها در کوچه ی با تو بودن قدم بزنم ....
من .....
کوچه......
شبگردان بی هدف.......
همه دلتنگ دیدنت هستیم
این متن رو خودم گفتم، نظرتون چیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اگه ترشی نخورم یه چیزی میشم نه!!!!!!!