من ظاهر شادی دارم تا اون جا که بتونم نمیذارم سختی ها بهم غلبه کنن همش میخندم ٫سعی دارم بقیه رو هم شاد کنم ! ولی از درون واقعا از دیدن بعضی صحنه های زندگی و روزگار میشکنم ٫ شکستن بی صدا٫میدونم خوبه یا بد شاید همه اینجوری باشن ولی وقتی میبینم یه خانم تعوی هوای سرد روی زمین نشته و یه وزنه جلوشه و برا امرار معاش چشمش به اینه که یه نفر رد شه و بره رو وزنه و یه پول خیلی ناچیز بهش بده٫ وقتی میبینم یه پیرمرد حالا که وقتشه که بشینه توی خونه و با نوه نتیجه هاش بازی کنه باید بره دنبال کارای مثل دست فروشی و ..............
واقعا بهم میریزم نمیدونم شاید گفتش درست نباشه
ولی گاهی به عدالتش شک میکنم !!!!!!!!!!!!!!!!!!
آدم بی اعتقادی نیستم ولی !!!!!!!!!!!!!!!!!