تورا منتظرند
در دور دست تورا منتظرند،
شهزاده ای، آزاده ای اسیر قلعه ی دیوان،
به حیله ی جادو دربند
گرفتار و چشم براه که:((فریادرسی می آید))
و به صدای هر پایی
سر از گریبان تنهایی غمگینش برمی دارد که:((کسی می آید))
و او خریدار توست،
نیازمند تو است.
سلام.من خوبم تو خوبی؟چه خبر کم به ما سر میزنی بابا یه افتخار هم به ما بدید
سلام.
من خوبم تو خوبی؟
چه خبر کم به ما سر میزنی بابا یه افتخار هم به ما بدید